Monday, October 09, 2006

اندر باب کامنت و کامنت گذاری

برای اولین بار وجود "مخاطب" را ازمادرم یاد گرفتم که وقتی کاسه یا بشقابی (البت ازجنس چینی) می‌خرید با تلنگر به آن میزد. وقتی ازاومی‌پرسیدم: " چرااین کاررامیکنی؟" می‌گفت: "به تومی‌گوید که سالم است یا شکسته" ومن درتعجب که مگر کاسه و بشقاب هم حرف میزنند؟ سال‌ها گذشت که با تجربه آموختم که بله حتی اجسام بی جانی مثل کاسه بشقاب هم ازخود واکنش نشان می‌دهند. آیا ازاین قضیه‌ی ساده نمی‌توان نتیجه گرفت که شان آدم‌‌هائی که با پدیده‌ای روبرومیشوند و کر و کور و لال باقی می‌مانند ازکاسه بشقاب هم کمتر است؟ داستان گِله‌ی غم انگیز صادق هدایت را بیاد می‌آورم که با اندوه گفته بود: "هرچه می‌نویسم یا نمی‌خوانند که به درک! یامی‌خوانند ونمی‌فهمند که آنهم به درک! ولی آنها هم که می‌خوانند خفقان میگیرند!" آدمی برکه‌ی کوچکی است که براساس صیانت ذات برای اینکه نخشکد می‌کوشد از باریکترین راه‌ها و بیراهه‌ها خود را به دریای لایزال مردم برساند. لازم نیست ازثروت بیکرانی برخوردار بود تا اینکه نسبت به هم بی تفاوت نباشیم وهمدیگررا ببینیم ونسبت به نیک وبد یکدیگرازخود واکنش نشان دهیم. شکوه و جلال دریا هم از دست دردست هم گذاشتن همین خُردک چشمه‌ها و رودها و برکه‌ها حاصل میشود. که اگر به هم نپیوندند جای دریا را کویرسوزانی خواهد گرفت که بی شباهت به جهنم نیست.
ابوغریب بخارایی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home